loading...
TAK DOWNLOAD
mohammadreza astaraee بازدید : 102 شنبه 19 اسفند 1391 نظرات (0)


*گویند سلطان محمود غزنوی جلوی پلکان قصر ایستاده بود که یکی از شعرای
درباری(عوفی) را دید و از او خواست که وقتی سلطان پا به پله اول می***گذارد
مصراعی بگوید که سلطان حکم قتلش را بدهد و وقتی سلطان پا به پله دوم گذاشت
مصراع دوم را چنان بگوید که نه تنها اثر مصراع اول را از بین ببرد بلکه شاعر را
شایسته پاداشی گران کند و همینطور در ادامه …*
*شاعر قبول کرد و سلطان پا به پله اول گذاشت.*


* *

 
*شاعراین چنین سرود:*

 
*.*

 
در ادامه ی مطلب
 

 

 
 
 
 
 
 
*سالها بود تو را می کردم
همه شب تا به سحرگاه دعا*

*************************************

*یاد داری که به من می دادی
درس آزادگی و مهر و وفا*

************************************

*همه کردند چرا ما نکنیم
وصف روی گل زیبای تو را*

***********************************

*تا ته دسته فرو خواهم کرد
خنجر خود به گلوگاه نگاه*

***********************************

*تو اگر خم نشوی تو نرود
قد رعنای تو از این درگاه*

**********************************

*مادرت خوان کرم بود و بداد از پس و پیش
به یتیمان زر و مال و به فقیران بز و میش*

**********************************

*یاد داری که تو را شب به سحر می کردم
صد دعا از دل مجروح پریشان احوال*

**********************************

*وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست
کاکل مشک فشان با وزش باد شمال*

**********************************

*عوفی خسته اگر بر تو نهد منع مکن
نام عاشق کشی و شیوه آشوب احوال
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    آیا تیم ملی به جام جهانی سعود می کند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 22
  • بازدید سال : 476
  • بازدید کلی : 13,228